الهم عجل لولیک الفرج
الهم عجل لولیک الفرج
الهم عجل لولیک الفرج
نوشته شده در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط علی |

بررسي اسرار پشت پرده مجسمه آزادي

در ابتدا سازندگان فرانسوي مجسمه آزادي اعلام نمودند که اين مجسمه ، نماد «تائيس» معشوقه اسکندر است. اما نکته ظريفي که در اين ميان ناديده ماند ، چيز ديگري بود که بعدها نشريه ماسون ترک آنرا فاش ساخت و آن شباهت بسيار زياد چهره اين مجسمه با «ايسيس» اسطوره مصر باستان و الهه ...

در ابتدا سازندگان فرانسوي مجسمه آزادي اعلام نمودند که اين مجسمه ، نماد «تائيس» معشوقه اسکندر است. اما نکته ظريفي که در اين ميان ناديده ماند ، چيز ديگري بود که بعدها نشريه ماسون ترک آنرا فاش ساخت و آن شباهت بسيار زياد چهره اين مجسمه با «ايسيس» اسطوره مصر باستان و الهه مورد تقديس ماسون‌ها بود.

محاكمه - اولين وب سايت نقد و بررسي فرقه هاي منحرف بشريت mohakeme.com


مجسمه آزادي يا تنديس آزادي (Statute Of Liberty) که نام رسمي آنLiberty Enlightening The World (آزادي روشنگر جهان) است در سال 1886 ميلادي توسط فرانسه به ايالات متحده آمريکا هديه داده شد .(1)
 در 28 اکتبر آن سال " استيفن گراور کليولند " رياست جمهوري وقت آمريکا ،مجسمه آزادي را در محل فعلي آن، دهانه رود هودسن (Hudson) درجزيره آزادي که تا محله منهتن شهر نيو يورک دو هزارو ششصد متر و تا شهر جرسي سيتي ايالت نيو جرسي 600 متر فاصله دارد قرار داد. اين مجسمه بنا بود در سال 1876 به مناسبت يکصدمين سالگرد استقلال آمريکا به اتمام برسد ولي به علت پاره اي از مشکلات مانند حمل آن به آمريکا ، طولاني شدن جريان ساخت و... با ده سال تاخير بر فراز آبهاي آتلانتيس ايستاد اين مجسمه با دست راست خود مشعلي فروزان را بالاي سر خود نگه داشته و در دست چپ يک لوح سنگي را که بر روي آن با شماره هاي رومي نوشته شده JULY IV MDCCLXXVI که نشانگر 4 ژوئيه1776 ميلادي تاريخ استقلال آمريکا است.(2)

محاكمه - اولين وب سايت نقد و بررسي فرقه هاي منحرف بشريت mohakeme.com


 مجسمه آزادي فقط يک تنديس ساده نبود بلکه نماد اسرار آميزي از يک جريان مخفي و مخوف بود که سالها بعد نبض حيات سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و نظامي جهان را به دست گرفت لذا آنچه قرار است در اين جستار به آن پرداخته شود ، نگاهي جديد و از زاويه اي ديگر به اسرار پشت پرده مجسمه اي است که آنرا به اصطلاح تنديس آزادي مي خوانند.
 سالها قبل تر از آن يک يهودي در يا نورد به نام کريستوفر کلمپ با مشورت با محافل يهودي اسپانيا و با توجه به اطلاعات و شواهدي که از وجود سرزميني در آنسوي اقيانوس اطلس داشت ، با نيت پيدا کردن ارض موعود عهد عتيق ، سرزمين خالي از سکنه اي !!! را مي يابد.(3)
 اندکي بعد اين سرزمين مورد توجه پيوريتن هاي انگليسي قرار مي گيرد. اين مسيحيان يهودي به محض ورود به امريکا آنرا ارض موعود ناميده وبوميان آن سرزمين را کنعانيان پنداشته و تاجايي که مي توانند آن هارا قتل عام مي کنند . (4)
 اولين کتابي که در امريکا به چاپ مي رسد "مزامير داوود" است ، پيوريتنها نام هاي عبري بر فرزندان ، خيابانها و شهر هاي خود مي گذارند تاجايي که بايد پسوند DC" " در نام شهر " Washington DC " را David Capital يعني (پايتخت داوود) دانست.(5)
 نهايتا پس از مدتها جنگهاي داخلي سرانجام در چهارم ژوئيه 1776 اولين کشور تمام فراماسونري جهان يعني امريکا استقلال خود را اعلام مي نمايد.
 بيش از يک قرن پس از آن يعني درسال 1886 ميلادي فرانسه به مناسبت يکصدمين سالگرد استقلال امريکا مجسمه آزادي را در چند تکه مجزا توسط کشتي به امريکا هديه مي کند.(6)
 طراح اصلي اين مجسمه "فردريک آگوسته بارتلدي" مجسمه ‌ساز ماسون فرانسوي بود البته سازه دروني آن را " الکساندر ايفل" مهندس فرانسوي برج ايفل ،طراحي نمود مهندسان و طراحان ديگري نظير " ژوزف پوليتزر " و"اوژنويوله لودوک" نيز در جريان ساخت آن نقش داشتند.(7)
 ويژگي مشترک تمامي اين مهندسان و طراحان عضويت در لژهاي فراماسونري فرانسه بود. تا جايي که به عنوان مثال بسياري از نماد شناسان برج ايفل را يک "ابليسک" فانتزي مي دانند. (8)
 در ابتدا سازندگان فرانسوي آن اعلام نمودند که اين مجسمه نماد "تا ئيس" معشوقه اسکندر است . اما نکته ظريفي که در اين ميان ناديده ماند چيز ديگري بود که بعد ها نشريه ماسون ترک آنرا فاش ساخت . و آن شباهت بسيار زياد چهره ي اين مجسمه با "ايسيس" اسطوره ي مصر باستان و الهه مورد تقديس ماسونها بود.

محاكمه - اولين وب سايت نقد و بررسي فرقه هاي منحرف بشريت mohakeme.com


 بعد ها فردريک بارتلدي در پاسخ به انتقاد افرادي که بيان مي داشتند اين مجسمه از نظر فرم صورت به "تائيس" هيچ شبا هتي ندارد ، گفت : من در طراحي اين مجسمه از چهره مادر بيوه خودم الهام گرفته ام.(9)
 آري بارتلدي راست مي گفت ولي منظورش از مادر بيوه ، "ايسيس" بود که در واقع مادر بيوه معنوي تمامي ماسونها منجمله خود او بود. (10)
 پس از انتقال اين مجسمه به نيويورک امريکاييها با هزينه اي نزديک به 200 هزار دلار پايه اي 46 متري از جنس گرانيت براي آن ساختند تا مجسمه را بر روي آن قرار دهند.
 حال که فراماسونهاي فرانسوي براي امريکا سنگ تمام گذاشته بودند نا پسند مي نمود اگر طراحان امريکايي دست روي دست مي گذاشتند ، و البته در عمل نيز چنين نشد و در نهايت پايه گرانيتي آنها يک کپي محض از معبد کذايي سليمان از آب در آمد ، معبدي که ماسونها براي رسيدن به نظم نوين جهاني و تشکيل حکومت ماسوني – يهودي خويش بالاخره بايد آنرا بر بقاياي مسجد الاقصي بنا کنند. با اين تفاسير جاي تعجب هم نخواهد داشت اگر ارتفاع اين ساختمان 46 متر يعني مجموع 33+ 13 (دوعدد مورد علاقه فراماسونها) باشد و خود تنديس نيز داراي 168 پله به علاوه 1 نيم پله (مجموعاً169) باشد که بازديدکنندگان را تا بالاي برج راهنمايي کند.( 169= 13 X13)!!!
 بارتلدي بر روي تاج اين مجسمه هفت شعاع نور قرار داد تا بيش از پيش نماد هاي ماسوني اين تنديس ننگ و نيرنگ را آشکار سازد.عدد هفت در کنار سمبل هاي گونا گون نور از دير باز ستوده مصريان باستان و يهوديان و کاباليست هاي مصر زده بود . همانگونه که آن را در شمعدان هفت شاخه يهود "MENORAH " ، خورشيد هفت شاخه مصريان و يا هفت ستاره منقوش در آسمان معبد سليمان ديده ايد.(11)
مجسمه آزادي يهود فراماسونري
 اما نکته اي که در اين ميان بنا بر اعتراف فرانسويان هرگز نبايد فراموش نمود الگو برداري ساخت مجسمه از "تائيس " معشوقه اسکندر است. حتي اگر شباهتهاي چهره ي اين مجسمه با ايسيس را کنار بگذاريم چه دليلي دارد فرانسوي ها نمادي از تائيس بسازند و آن را به امريکا هديه دهند.مگر غربيان در تاريخ هزار خدايي يونان و رم با کمبود الهه مواجه شده بودند که از يک شخصيت نچندان موجه به نام" تاييس " مجسمه بسازند و انرا تنديس و نماد آزادي قرار دهند.
 مجسمه آزادي فراماسونري تائيس ايسيس
 آري حقيقت چيز ديگري است که لاجرم مجبوريم براي روشن شدن اين گوشه از تاريخ و آشنايي با شخصيت اين زن به باز خواني گذراي حمله اسکندر به ايران زمين بپردازيم.
 با آنکه اسکندر يا همان الکساندر در ميان غربيان قهرماني بزرگ شناخته مي شود وليکن در ميان ايرانيان به عنوان شخصيتي بدنام و ويرانگر نمود يافته است، در متون زرتشتي، از وي همواره به عنوان "گجسته"(ملعون و شوم) ياد شده و همراه ضحاک و افراسياب از کارگزاران اهريمن به شمار آمده است.
 در اين اثنا عده اي نيز نظر در انکار وجود شخصيت تاريخي به نام اسکندر مقدوني دارند، ولي اين به معناي ناديده انگاشتن انبوهي از آثار و اسناد تاريخي و باستان شناسي و حذف تاريخ اسکندر و سلوکيان و خلا زماني به مدت بيش از صد سال از تاريخ ايران است.
 اسکندر متولد مقدونيه و فرزند فيليپ پادشاه مقدونيه بود.در آن زمان مقدونيه قسمتي از حکومت يونان بود که البته مقدوني ها در ميان مردم يونان معروف به وحشي گري بودند لذا فيليپ پدر اسکندر، براي فرزند خود معلماني يوناني استخدام کرد تا با فرهنگ يونانيان بزرگ شود. اسکندر پس از مرگ پدر، پادشاه مقدونيه شد و پس از کشمکش ها و فراز و نشيبهايي که بيان آن در اين مجال نمي گنجد براي ماجراجويي و تصاحب سرزمينهاي ديگر، راه جهان گشايي و حمله به ديگر کشورها را پيش گرفت. اگر چه يونانيها او را وحشي و بربر مي دانستند، ولي هنگامي که باتصاحب سرزمينهاي ديگر توسط او ثروت زيادي به آتن سرازير شد، با وي همراه شدند .
 بزرگ ترين و مهمترين جنگ اسکندر، نبرد با امپراتوري وسيع ، قدرتمند و متمدن هخامنشيان بود. نبرد اسکندر و پادشاه ايران، چند بار به عقب نشيني وي انجاميد، اما سرانجام با تضعيف روحيه سپاهيان ايران، ورق به نفع يونانيان برگشت و اسکندر، داريوش را در منطقه "گيل گمش" شکست داد.
 در شب پيروزي، اسکندر و افسرانش در تخت جمشيد (پرس پوليس) قصر باشکوه ايرانيان، جشن بزرگي برپا کردند. اسکندر همواره در سفرهاي خود يک گروه از زنان فاحشه و رقاص و شراب ريز همراه خود مي آورد تا بساط عيش و نوش و شهوت راني خود و فرماندهان سپاهش گسترده باشد. يکي از اين زنان، تائيس کنيزي اورشليمي بود که به خاطر زيبايي به دربار اسکندر راه يافته بود. پس از آنکه اسکندر قصد ازدواج با شاهزاده اسير ايراني و دختر داريوش سوم"استاتيرا" را نمود (12)، حسادت تائيس او را به طرح نقشه اي اهريمني کشاند که نهايتا صد ها سال تمدن ، فرهنگ و افتخار جهاني را به خاکستر نشاند. (13)
 در آن جشن، تائيسآن قدر به اسکندر شراب خوراند که عقل او را کاملاً زايل کرده و سپس از او خواست به انتقام معبدي که در آتن توسط خشايارشاه به آتش کشيده شد، پرس پوليس (تخت جمشيد) را آتش بزند. اسکندر مشعلي را به تائيس داد و او هم پرده هاي حرير و جواهرنشان قصر را به آتش کشيد. و پس از مدتي کوتاه، قصر يکپارچه در آتش کين و حقارت شخصيت تاييس سوخت.
 و اينگونه شد که امروز در دست مجسمه به ظاهر آزادي آمريکا"تائيس" همان مشعل هنوز به اميد به آتش کشيدن دوباره تمدن شرق افروخته است.
 و اينگونه شد که يک فاحشه که گوشه اي نا چيز از تاريخ تاريک و ددمنشانه غرب را اشغال کرده نماد آزادي مي شود!
 به راستي،چرا سازندگان فرانسوي مجسمه آزادي چنين شخصيتي را به عنوان نماد آزادي در نظر گرفتند؟
 بي شک يکي از اصلي ترين دلايل آن يادآوري حمله اسکندر به شرق و استحاله فرهنگي آن است چراکه
 تاريخ شناسان يکي از مهمترين اقدامات اسکندر را هلنيزه کردن سرزمين هاي تحت تصرفش مي دانند. هلنيسم در لغت به معني تقليد از يونان و به معني مجموعه تمدن و فرهنگ يونان و به عبارتي ساده تر يوناني مأ بي است.
 در اين راستا اسکندر اقدام به تأسيس شهرهاي جديد در راه هاي مهم و استراتژيک و کوچ دادن مردم از آسيا به اروپا و از اروپا به آسيا نمود. وي با اين کار قصد در استحاله فرهنگي متصرفاتش داشت.
 نمود بارز و آشکار اين مسأله را مي توان در هلنيزه شدن سلسله ايراني اشکانيان پس از براندازي سلوکيان (بازماندگان سلوکوس جانشين اسکندر )ديد، اشکانيان همواره سعي در يوناني مأبي داشتند تا جايي که حتي بر سکه هايشان عنوان (يونان دوست) همراه با اسم پادشاه زمان مي آمد. (14)
 به عبارتي ديگر مجسمه آزادي به نوعي نماد رشد غرب گرايي نيز هست. تائيس يا همان مجسمه آزادي، مي تواند يادآور تمام اين گذشته باشد. اکنون نيز ملل شرقي به تقليد از اروپاييان و در مقابل غربي ها نيز به اين سلطه مي نازند و اين ميراث شوم اسکندر و تائيس است.
 اما نکته بسيار بسيار مهمي که هرگز نبايد از نظر دور گردد اين است که تمدن غرب هرگاه افول نمود نتوانست دوباره در همان مکان ابتدايي ، خود را باز سازي کند و در جايي ديگر ادامه حيات داد لذا مي بينيم پس از افول يونان ، رم برمي خيزد و بعد از آن غرب از اروپاي مياني ، انگلستان و نهايتا امريکا سر بر مي آورد ، يعني غرب هيچگاه نتوانست در همان حوزه مکاني اوليه دوباره رشد نمايد اين تمدن آنقدر نقصان داشت که قدرت هضم تجاوزات و حتي تبادلات فرهنگي سالم را نيز نداشت.
 اما در مقابل ، تمدن کهن و با فرهنگ ايران هرگاه دچار نزول شد دوباره در همان مکان جوانه زد ، هرگز نبايد فراموش کرد که نهايتا اسکندر با لباس ايراني از اين مرز پر گهر رفت ، وحشيان و متجاوزان مغول مسلمان شدند و رصد خانه و مسجد و کتابخانه ساختند و از ميان سه نفر زبانشناس که قواعد زبان عربي را براي خود عرب زبانان نگاشتند دو تن از آنها ايراني بودند واکنون نيز پس از چند هزار سال باز هم ايران است که در مقابل زياده خواهي هاي وحشي گرانه غرب ايستاده است.آري تکرار اين تجربه تاريخي و از سويي ديگر پيشگويي هاي غرب نيز همين را ميگويد که منشا آن اتفاق بزرگ آخر الزماني نيز ايران است و موعود اديان به ياري ايرانيان است که بساط بيداد آنها را بر خواهد چيد گويا غرب ناگزير از شنيدن نام ايران در کنار ناکامي هاي خود است ، لذا اينگونه است که تائييس دوباره مشعل به دست رو به سوي شرق بر فراز آتلانتيس ايستاده است.
 اگر بخواهيم اندکي تاريخي تر به مسئله نگاه کنيم بايد در نظر داشته باشيم زماني که امپراتوري ايرانيان 127 ايالت را تحت سلطه خود ساماندهي کرده بود اوج تمدن غربيان يعني يونان هنوز از سيستم ابتدايي دولت شهرها (نه يک امپراتوري واحد) استفاده ميکرد، لذا غرب ناگريز است تا با ساختن يک اتوپياي (آرمان شهر) خيالي يعني يونان باستان تمامي مدنيت را به خود ارجاع دهد . زماني که سخن از منطق باشد ارسطو الگو مي شود اگر از رياضيات سخن رانده شود ارشميدوس را نشان مي دهند ، پدر علم پزشکي بايد بقراط باشد و غيره و غيره تا من ايراني هيچگاه به اين فکر نکنم که چرا غرب هنوز با اين همه ادعا نتوانسته حقوق بشري را که کوروش 2500 سال پيش به بهترين نحو اجرا مي کرد را حتي شبيه سازي کند. اگر لازم باشد براي من و توي ايراني فيلم 300 مي سازند تا مارا از تمامي گذشته پر افتخارمان بيزار کنند تا مبادا شکوه و تمدن نياکانيمان ما را دوباره به فکر فرهنگ سازي در جهان بي اندازد.
 آري اين کينه اي ديرينه است از تمدن شرق و سترگ ايران زمين که در هيبت شعله هاي آتش در مشعل عفريته جنگ اين الهه شوم پيوندي!!! (تائيس + ايسيس) خود را نشان داده است.
 صد البته غرب در اين آتش کين مي سوزد و خواهد سوخت چراکه پس از تلاش چند هزار ساله آنها براي منکوب و استحاله تمدن ايران زمين جوانه ي نو رسته اي دوباره و اين بار در هيبت اسلام شيعي از دل ايران زمين روييد و اين بار نيز ايرانيان بهترين را انتخاب کردند رويشي که به لطف حق به انقلاب نهايي موعود منجر خواهد شد . و چه زيبا پروردگار بزرگ در قرآن ، کتاب انسان فرمود:
" و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثين"
" و ما اراده نموديم تا بر مستضعفين جهان منت گذارده و ايشان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم "(15)

 

 

پي نوشت:
1. fa.wikipedia.org/wiki
2. iransohrab.net
3. موعود
4. در کل در مدت مهاجرت ،اسکان و گسترش اروپاييان در قاره امريکا مجموعا 212 ميليون سرخ پوست کشته شده اند
5. پيوريتانيسم گرايشي از پروتستانيسم است که خواهان باز گشت مسيحيان به ارزشهاي عهدعتيق (يهود) است. تا جايي که اينان در زمان کرامول خواهان اين شدند که تورات و تلمود قانون اساسي انگلستان شود.
6. برخي آن را "زن آزادي" Lady Libertyهم مي نامند.
7.البته نبايد اين مجسمه را با مجسمه آزادي کنگره Statue of Freed اشتباه گرفت آن مجسمه‌ که از سال ۱۸۶۳ تا کنون بر روي گنبد مرکزي ساختمان کاپيتال ايستاده‌است توسط "توماس کرافورد" طراحي گرديد و بانويي را تجسم مي‌کند که شمشيري غلاف شده در دست راست خود دارد. در دست چپش نيز يک تاج به نشانه پيروزي، و سپر نشان رسمي آمريکا ديده مي‌شود. کلاه خودي به سر دارد که حاوي ستاره و به شکل سر عقاب سر سفيد است. وي بر روي يک کره ايستاده‌است که بر روي آن عبارت E Pluribus Unum نقش بسته‌است. اين واژه يکي از شعارهاي ملي آمريکا است که در مقاله "راز دلار" به ريشه يابي معنايي آن پرداخته ام.
8. ابليسک از نماد هاي اصلي مشترک بين شيطان پرستان و فراماسونهاست که اشاره به آلت تناسلي شيطان دارد، براي کسب اطلاعات بيشتر در اين زمينه مي توانيد به مقاله عبد الله شهبازي با عنوان "فرقه هاي راز آميز دماوند" رجوع فرماييد.
9. در جريان اين فرافکني عده اي نيز گفتند که بار تلدي چهره همسر خود "شارلوت" را تصوير کرده است.
10. همسر و برادر "ايسيس " يعني "اوزيريس" توسط برادر ديگرشان "ست" به قتل رسيد و پس از آن ايسيس بيوه گشت. (جهت کسب اطلاع بيشتر در اين زمينه به مقاله نويسنده با عنوان "اسطوره هاي ماسوني مصر باستان" رجوع فرماييد).
11. توجه فرماييد که عدد هفت فقط و فقط در کنار نماد ها و نشانه هاي نور عدد ماسونها و يهوديان است مانند هفت ستاره ، هفت شعاع نور ،هفت عدد شمع ... و در غير اين صورت ارتباطي با آنها نداشته و حتي از اعداد مقدس مسلمانان نيز به حساب مي آيد.
12. در برخي منابع تاريخي از او به نام "رکسانا" يا "روشنک" نام برده اند وليکن آنگونه که از منابع تاريخي بر مي آيد رکسانا و استاتيرا دو شخص متفاوت هستند و حتي عده اي رکسانا را دختر "بخش آورد " حاکم ايراني باختر مي دانند که اسکندر پيش از استاتيرا با وي ازدواج نموده است.
13. روزنامه قدس ، يک شنبه 8 خرداد ماه 1384
14. حسيني، سيدمحمد؛ "نظر ديگري درباره ي طراحي از تائيس"
15. کلام الله مجيد/ سوره قصص/ آيه 5


علي اکبر رائفي پور


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.